سبک زندگی استاد شهید مرتضی مطهری
.
.
.
برای دیدن سبک زندگی استاد شهید مرتضی مطهری به ادامه مطلب بروید . . . .
خاطراتي از شهيد مطهري از زبان همسر بزرگوار ايشان:
در مسائلي كه به بانوان مربوط ميشد، با من مشورت ميكردند، به عنوان مثال نوشتههايي مانند مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام را قبل از چاپ در اختيار من قرار داده بودند تا نظرم را ابراز كنم، ولي در برنامههاي سياسي و موضوع¬هاي حساس اجتماعي از روي كنجكاوي پرس¬وجو ميكردم.
هميشه با يك حالت تواضع و آرامش با من رفتار ميكردند. با صداي متين و چهره خندان به طوري كه با يك ارادت و عشق خاصي كار ميكردم و علاقه شديد ايشان به من و محبتهايي كه ميكردند، به من در انجام كارهاي منزل رغبت و شوق عجيبي ميبخشيد.
فرزند شهيد مطهري درباره رفتار ايشان با فرزندان، چنين نقل كرده است:
ايشان براي تشويق، هميشه ما را مورد محبت قرار ميدادند. كارهايي كه انجام ميداديم، برايشان اهميت داشت؛ به نحوي كه تلاشهاي جالب فكري، هنري و علمي را براي پدر توضيح ميداديم. بعد از شهادتشان در بين نوشتههاي ايشان ديديم به هر كدام از فرزندان خود يك دفترچه اختصاص داده بودند كه در آن از نوشتهها و نقاشيهاي ما نگهداري ميكردند.
يادم هست يك بار براي ديدن يكي از دخترانم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با يكي از آشنايانم به تهران برگشتم. حوالي سحر بود. چون وارد خانه شدم، مشاهده كردم بچهها خوابند، ولي آقا بيدار است. چاي حاضر كرده بودند، ميوه و شيريني چيده بودند و منتظر بودند. دوستم از ديدن اين وضعيت تعجب كرد و گفت: همه روحانيون اين¬قدر خوبند؟
در طول تاريخ، چهرههاي درخشاني ظهور كردهاند كه همچون مشعلي فروزان فرا راه زندگي مردمان را روشن ساخته و آنان را به سوي هدف¬ها رهنمون شده¬اند. استاد شهيد مرتضي مطهري يكي از اين چهرههاي برجسته و از مردان گرانمايه تاريخ است كه با انديشههاي ناب خود افق تاريك و غم¬گرفته انديشهها را روشنايي و اميد بخشيد. شناخت جنبههاي شخصيتي اين مرد بزرگ، به¬ويژه آشنايي با سيره و روش زندگي وي براي همگانسازنده و هدايتگر است. از اين رو، قصد داريم با استفاده از خاطرات دوستان و همراهان اين شهيد بزرگوار، زندگي ايشان را از بعد خانوادگي و جنبه ساده¬زيستي و قناعت بررسي كنيم.
حجت الاسلام و المسلمين سيد محمدباقر حجتي در بيان سادگي كلاس درس ايشان ميگويد:
استاد در تمام فصول در حجرهاي تدريس ميفرمودند كه نه به گاه شدت حرارت در ايام گرما، وسيله خنك¬كنندهاي در آن وجود داشت و نه به هنگام سوز سرماي پاييز و زمستان كه گاهي تا مغز استخوان را ميآزرد، وسيلهاي براي گرم كردن فضاي جلسه درس در آن تهيه ديده شده بود. با وجود سرماي شديد در زمستان، درِ حجره استاد به هنگام تدريس باز بود و استاد عزيز ما هنگام تدريس آنچنان در بيان مطلب از خود علاقه و حرارت نشان ميدادند كه ما نيز سرماي محيط پيرامون خود را غالباً احساس نميكرديم و پس از آنكه درس پايان مييافت، احساس مينموديم تا چه اندازه هوا سرد و سوزناك و غير قابل تحمل است.
ايشان همچنين اتاق استاد را در دانشكده الهيات در سال 1346چنين توصيف ميكند:
استاد بزرگوار و بي¬اعتنا به تشريفات، در كنار در ورودي ساختمان در قسمت شمالي دانشكده، اتاق بسيار مختصري داشتند كه عرض و طول آن شايد از سه متر تجاوز نميكرد. اثاث اين اتاق مجموعاً عبارت بود از:
ـ ميز تحرير بسيار كوچكي كه روي آن انباشته از كتاب و اوراق يادداشت بود.
ـ تخت خوابي چوبي كه در باريكي، به نيمكتهاي قهوه¬خانهها بيشتر شباهت داشت و تشكي باريك به اندازه تخت خواب بر آن مفروش بود و واردين بر استاد، به هنگام مذاكره به جاي صندلي ]از آن[ استفاده ميكردند و در ساعاتي كه بعدازظهرها در دانشكده ميماندند، روي اين تخت خواب و يا به عبارت ديگر روي نيمكت، اندكي ميخوابيدند.
ـ دو سه عدد صندلي كهنه و فرسوده نيز در اين اتاق به چشم ميخورد.
اتاقي اين¬چنيني با چنان اثاثي، عرصه را چنان بر واردين تنگ ميكرد كه همواره شخص در ورود و خروج، با تخت خواب يا ميز تحرير يا صندليها و اوراق و كتابها برخورد ميكرد.
حجت¬الاسلام سيد حسن طاهري خرّم¬آبادي درباره ويژگي استاد شهيد ميگويد:
ايشان به راستي متخلق به اخلاق اسلامي بودند. استاد هيچ¬گاه از زندگي طلبگي خارج نشد. سالها قبل، اوايل آشنايي من با ايشان، يك روز به منزلشان رفتم. برخلاف تصورم ديدم كه نه تهران و نه ]مقام[ استادي دانشگاه بر ايشان تأثير نگذاشته و ظاهر و برخوردهايشان هيچ فرق نكرده است.
سيد محمود مدني، راننده ايشان نيز از ساده زيستي وي چنين ميگويد:
ايشان اتاق كوچكي در دانشكده الهيات داشتند و در آن، تختي گذاشته بودند. يك قوري و استكان و يك بخاري هم داشتند. غذاي مختصري هم از خانه ميآوردند.
غذايشان هميشه ساده بود. در شهرستانك هم كه بودند، هميشه يك چيز مختصر و ساده تهيه ميكرديم و ميخورديم.
در دانشكده الهيات، موقعي كه امتحانات شروع ميشد، يا كنكوري براي دانشجويان داشتند، رسم بر اين بود كه تمام استادان ظهر به اتاق شورا ميرفتند، غذا هم برايشان چلوكباب ميآوردند. سر ظهر كه ميشد استاد نماز اول وقت را ميخواند و بعد همان غذاي ساده و خوبي را كه يا از خانه ميآورديم يا نان و پنيري كه ميخريديم با هم ميخورديم و استاد حاضر نبودند غذاي دانشكده را بخورند.
تهیه شده در سبک زندگی استاد شهید مرتضی مطهری
http://martyrmotahari.rzb.ir